پایه دینداري مردم، سه قسم است، گفت: این دینی که من دارم، گاهي تقلیدی است؛ يعني پدر يا پدربزرگم میگفت: «خدا یکی است، پیغمبری داريم و امامی داريم»؛ من هم همينها را میگويم، این، یک مرتبه از پایههای دین است.
گاهي پایههای دین از روی استدلال، برهان و فکر است و پایههای دینم را اين طور درست کردهام، همچنین گاهي هم پایههای دینم را با عمل درست کردهام؛ لذا یقینی است، عین الیقین يا حق الیقین است.
بعد از اینکه با فکر و استدلال؛ دین را باور و سپس عمل و تجربه کردم و به یقین رسیدم، در دو قسم اولی آنجایی که پایههای دینم را از راه تقلید یا دلیل و برهان درست كرده باشم، آن اعتقاد، قابل زوال است.
عقيدهاي که تقلیدی است، اگر شکی برايش پيش بیاید، در آن ميماند و رها میکند، آن كسي هم که دينداريش با دلیل و برهان باشد، اگر كسي درباره اعتقاداتش تشکیکی كند، باز ممكن است، بماند. به قول شاعر «پای استدلالیان چوبین بود / پاي چوبين سخت بي تمكين بود».
وی تصریح کرد: مراتب ایمانی که به وسيله عمل درست، پایه ریزی شود، مثل این است که براي او کشف حجت شده و دیگر هیچ قابل زوال نیست، این علم، عین الیقین يا حق الیقین است.
: از صدر اسلام تا به حال، مگر مخالفان اهلبیت عصمت و طهارت مسلمان نبودهاند؟ مگر دین نداشتند؟ مگر قرآن نمیخواندند؟ پس چه شد که افراد بر شهادت امام حسین علیه السلام اجماع کردند ؟ اينها که بچه مسلمان بودند، دین هم داشتند، پس چرا اینطور شد؟ چون دینشان تقلیدی یا استدلالی(بدون عمل) بود؛ لذا دینشان را فدای دنیایشان کردند.
: از اين نوع آدمها در هر زمانی بودهاند، در زمان فعلی هم هستند،بعضیها پولی میگیرند و دینشان را میفروشند؛ ولي بعضیها دینشان را برای دنیای دیگران میفروشند، که این، خیلی حماقت است.
شرایط هیچ تغییر نکرده است، آن زمان یک عده بودند که دینشان را برای دنیای خودشان فروختند و یک عده هم برای دنیای دیگران فروختند، این دو قشر، الآن هم موجود هستند، خدا کند ما از آنها نباشیم!